راه فراموشی،
به آتش سپردن خاطره ها
و یادگار ها نیست.
آنقدر نامت را به زبان می رانم،
آنقدر یادت را در ذهن می پیچانم،
تا هرز شوی...!
شازده کوچولو میگفت:
گل من گاهی بد اخلاق و
کم حوصله و مغرور بود
ولی ماندنی بود
همین بودنش بود
که اورا تبدیل به
گل من کرده بود
از ما که گذشت
به دیگری موقتی بودنت
را گوشزد کن...
تا از همان اول
فکری بحال جای
خالیت بکند...
احــــــــــــــساسم
را دار خواهم زد....
تقصیر این لعنتی بود...
که بی خود و بی جهت،
به تو گـــــــفت:
دوســـــــــتت دارم....
تقصیر این لعنتی بود....
که من حالا تنهایم....
نظرات شما عزیزان:
تاريخدو شنبه 7 اسفند 1398برچسب: , نويسنده S.rv2
|
|